کد مطلب:315451 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:257

علاقه سیدالشهداء به آن حضرت
و دیگر از آثار علاقه مندی آن حضرت به آن جناب و خصوصیات، آن است كه به روایت معتبره چنانچه نقل شد به اتفاق و مصاحبت سیدالشهداء علیه السلام به میدان رفتند و با هیچیك از شهداء اینطور نبود و دیگر از آثار شدت محبت آن حضرت آنكه چون به بالین برادر آمد «بكی بكاء شدیدا حتی بكی جمیع من كان حاضرا و قال علیه السلام جزاك الله خیرا من اخ لقد جاهدت فی الله حق جهاده؛ [1] گریه ی بسیار شدیدی نمود به گونه ای كه تمام حاضران نیز به گریه درآمدند، آنگاه فرمودند: خدا به تو از جانب برادرت خیر دهد كه جهاد در راه خدا را به جا آوردی.

و بنابر بعضی روایات چون خواست او را به خیمه ببرد، عباس علیه السلام عرض كرد:

بحق جدك رسول الله ان لا تحملنی و دعنی فی مكانی هذا لانی مستحی من ابنتك سكینة والثانی انا الكبش كتیبتك و مجمع عددك فاذا راونی و انا مقتول فانما یقل عزمهم و یزل صبرهم فقال الامام علیه السلام جزیت عن اخیك خیرا حیث نصرتنی حیا و میتا [2] .



[ صفحه 211]



به حق جدت رسول خدا (ص) سوگند مرا با خود مبر و همین جا رهایم كن چرا كه من از دخترت سكینه خجالت می كشم و دیگر اینكه من سردار سپاه تو عامل انسجام افرادت هستم، اگر ببینند كه من كشته شده ام، اراده ی آنان سست شده و صبرشان از كف می رود. امام حسین (ع) فرمودند: خداوند به تو از جانب برادرت جزای خیر دهد كه مرا در زندگی و مرگت یاری كردی، كبش القوم سیدهم قائدهم، آقا و پیشوای گروه.

و دیگر از آثار شدت محبت و علاقه و اهمیت آن جناب آن است كه بعد از شهادت آن جناب بان الانكسار فی وجه الحسین علیه السلام [3] البته برادر پشت و ظهر برادر است در امور دین و دنیا. در جلد سیزدهم بحار از طبرسی نقل شده از عبدالله بن دینار كه: لقمان به سفری طولانی رفت، چون از سفر آمد غلامش را در بین راه دید، فرمود: پدرم چه شد؟ گفت: وفات نمود. لقمان گفت: مالك امر خود شدم. فرمود: عیالم چه شد؟ گفت: وفات كرده. گفت: فراشم تجدید شد پرسید برادرم چه شد؟ گفت: وفات كرد. فرمود: پشتم شكست. فرمود: خواهرم چه شد؟ گفت: وفات كرد. گفت: عورتم مستور شد [4] و منجمله از آثار علاقه مندی حضرت سیدالشهداء علیه السلام به آن جناب این رؤیای صادقه است كه محدث جلیل حاج ملاعلی تبریزی از سید فاضلی از علماء عرب نقل نموده كه چون آذری این مصرع را گفت: یوم ابوالفضل استجار الهدی یعنی روز عاشورا روزی بود كه سیدالشهداء علیه السلام پناه برد به برادرش ابوالفضل علیه السلام، حیا كرد كه شاید این مصرع مقبول حضرت سیدالشهداء علیه السلام نباشد، لذا مصرع دیگر را نگفت. پس در عالم رؤیا خواب دید سیدالشهداء علیه السلام را، فرمود، صحیح است آنچه گفته ای من پناه بردم به برادرم و مصرع دوم را حضرت فرمود: والشمس من كدر العجاج لثامها یعنی آن وقت كه من پناه بردم به عباس، آفتاب از تیرگی كربلا نقابی پیدا كرده بود.



شهنشهی كه دل تنگ و دیده تر داشت

هزار دشمن خونخوار و یك برادر داشت





[ صفحه 212]





كوتاه دیدگان همه راحت طلب كنند

عارف بلا كه راحت او در بلای اوست



هر آدمی كه كشته شمشیر عشق شد

گو غم مخور كه ملك خدا خونبهای اوست



بی خانمان كه هیج ندارد بجز خدای

او را گدا مگوی كه سلطان گدای اوست



بگذار هر چه داری و بگذر كه هیچ نیست

این پنج روز عمر كه مرگ از قفای اوست



مولا به بالین برادر كلماتی فرمود كه برای هیچیك از شهداء نفرمود: فنادی وا اخاه وا عباساه الان انكسر ظهری و قلت حیلتی [5] .


[1] كلمات الامام الحسين (ع) ص 474 و اسرار الشهادات ج 2 ص 407.

[2] كبريت احمر ج 1 ص 158.

[3] شجره ي طوبي ج 2 ص 299. ترجمه: و آثار شكستگي در چهره ي حسين (ع) نمايان گشت.

[4] بحارالانوار ج 13 ص 424.

[5] العوالم ص 285. ترجمه: پس ندا كرد. اي واي برادرم، اي واي عباسم، اكنون كمرم شكست و اميدم از دست رفت.